علت متروک ماندن امر به معروف و نهی از منکر

ساخت وبلاگ

 

آقای آیتی از اصل امر به معروف به عنوان اصل فراموش شده یاد کردن

ان شاءالله توی این پست کمی در مورد این مساله میگیم

یکی از دلایلی که باعث متروک شدن و حتی منفور شدن این امر واجب در نظر خیلی از مردم شده اینه که خیلی از ماها شیوه درست اونو نمیدونیم و حتی ممکنه برای امر به یه معروفی چندتا منکر هم انجام بدیم

یکی از شرایط امر به معروف و نهی از منکر حسن نیت و اخلاص طرفه

متاسفانه خیلی از خشکه مقدسای ما با دیدن یه جوونی که مثلا پوشش نامناسبی داره و یا داره علنا یه منکری رو انجام میده به تندی برخورد میکنن و حتی ممکنه اون جوونو به کلی از دین و هرچی آدم مذهبیه زده کنن

شاید خیلی از افراد به ظاهر دلسوز دین باشن که خطاب به افراد بی حجاب میگن:

خدا لعنتتون کنه شماها جامعه رو به فساد کشیدید

شماها خون شهدا رو پایمال کردید

شماها جاتون ته ته جهنمه، پاشم از پیش شما دور شم تا آتش عذابتون دامنگیر من نشده و از این

حرفا

والا اگه به منم این حرفارو بزنن تمام تصورم نسبت به دین عوض میشه

این چه وضع دعوت به دینه؟؟؟؟

کدوم یک از بزرگان دین ما اینجوری دعوت به دین کردن؟؟؟

چرا بعضیا وقتی شرایط امربه معروف ونهی از منکر رو نمیدونن میان و این امرالهی رو بازیچه خواسته ها و سلایق خودشون قرار میدن؟

قبل از هرچیز ما باید بین فرد گناهکار و خود گناه تمایز قائل بشیم.ما تو این راه باید از گناه بیزار باشیم نه از اون فردی که قراره مثلا سر به راهش کنیم.

خیلی از جوونای ما بخاطر اون جوی که توش بزرگ شدن و یا عدم آگاهی کافی در مورد احکام دین دچار منکر میشن

ما حق نداریم به چشم یه آدم جهنمی به دیگران نگاه کنیم چون در توبه همیشه بازه و ممکنه اون توبه کنه و بشه از اولیاءالله و منی که با عجب به اون نگاه میکنم در آینده بشم از اعداءالله

دو تا داستان کوچیک چند وقت پیش تو یه کتابی خوندم از آقا سید مهدی قوام(رضوان الله تعالی علیه) که خالی از لطف نیست خدمتتون عرض کنم:

ایشون یه مرد خیلی بزرگ و باسعه صدری بودن.یه شب یه دزدی میاد خونه ش و یه فرشی رو جمع میکنه میذاره رو کولش که ببره تو همین لحظه آقاسید مهدی از خواب بیدار میشه و متوجه دزد میشه.میاد به دزده میگه:میخوای این فرشو چکار کنی؟دزده میگه میخوام بفروشم.آ سد مهدی میگه اگه بخوای بفروشی اینو از تو خوب نمیخرند من این فرشو به تو مباح کردم حلالت باشه ولی تو این فرشو بردار ببر آخر بازار عباس آباد بگو سد مهدی فرستاده، اونو بفروش و کاسب شو.

بعدا دیدن همون آقا دزده اهل عبادت و تقوی شده و از پول همون فرش کاسبی و مغازه راه انداخته.

یه بار دیگه هم زمان طاغوت که فسق و فجور زیاد بوده آ سد مهدی بالاشهر تهران یه منبری داشته بعد از منبر یه پاکت پول به عنوان دستمزد بهش میدن. وقتی داشت برمیگشت خونه سر راه یه زنی رو میبینه با وضعیت نامناسب.آسدمهدی به همراهش میگه برو اون خانمه رو صداکن بیاد.طرف با تعلل میگه اون خانمه اصلا وضعیت حجابش درست نیست که من بخوام صداش بزنم.خلاصه با اصرار سیدمهدی اون خانمه رو صدامیکنه و خانمه میاد.پاکت پولو میده به خانمه و میگه این پول مال امام حسین(ع) هست منم نمیدونم چقدره.تا وقتی این پولو داری از خونه بیرون نیا

مدتی بعد از این قضیه آسدمهدی مشرف میشه کربلا و اونجا یه خانم بسیار محجبه ای رو با شوهرش میبینه.شوهره میاد نزدیک پیش سید و دست اونو میبوسه و میگه خانمم میخواد سلامی به شما عرض کنه و خانمه میاد خودشو معرفی میکنه  و میگه من همونیم که اون شب پاکت پول بهم دادید من آدم شدم!

به این میگن نهی از منکر، یه چیزی شبیه محتوای فیلم رسوایی...چیزی جز نیکوکاری و ایثار توش نبود..نه مثل ما که با سرزنش و تحقیره

در ضمن اگه من یه نهی از منکر و یا امر به معروفی رو انجام دادم انتظار اینو نداشته باشم که همون لحظه اونو منقلب کنه و عوض بشه...ممکنه چندسال بعد اون طرف به حرف من برسه و راهشو عوض کنه پس نباید از اون فرد فوری ناامید بشم و بگم آره این قسی القلبه و کار از کارش گذشته و فایده ای نداره

حافظان انقلاب...
ما را در سایت حافظان انقلاب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : noorolhoda110a بازدید : 265 تاريخ : جمعه 19 شهريور 1395 ساعت: 15:09